تقریبا چند ماه بود که مشغول تحصیل در رشته MBA شده بودم، بعد از تجربهی خوندن رشته برق و فهمیدن اینکه اصلا به این حوزه علاقه ندارم، خوندن درسای مدیریتی اونم بیشتر از نوع بازاریابی، برام خیلی لذت بخش بود. تو اینکه همه ما میدونیم که دانشگاه فقط مفاهیم پایه رو آموزش میده و تو محیط کار داستان خیلی فرق داره، شکی نیست. پس منطقی بود که برای پیدا کردن کار تو این حوزه بخوام شروع کنم به آموزش دیدن.
متاسفانه کارآموزی اونم بدون حقوق تو ایران یه مدل خاصی از سواستفاده شده. در واقع چون خیلی از شرکتا کارموز جذب میکنن و بدون اینکه ذرهای آموزش بدن فقط کار اصطلاحا گل رو میسپارن به کارآموزا اساسا وقتی جایی میگه به عنوان کارآموز بیا، اطرافیانت بر اساس تجربشون میگن نرو! برای مردم بدون پول کار نکن.
زمانی که آگهی کارآموزی تو کاموا رو دیدم خیلیا بهم گفتن نرو به خاطر همون ذهنیتی که داشتن، راستش اوایل هم خودم خیلی مردد بودم. اما وقتی که رفتم… خیلی داستان فرق کرد… تازه فهمیدم مفهموم کارآموزی تو ایران هم داره توسط بعضی جاها پیاده میشه. تو کاموا واقعا برای من وقت گذاشتن. کلی course و منبع معرفی کردن، بهم فضا دادن که با خیال راحت آموزش ببینم و هر وقت سوالی برام ایجاد میشد میدونستم که کسی هست که با حوصله برام توضیح بده مسائل رو.
زمان گذشت و من در حال حاضر جای دیگری مشغول به کارم و اینکه الان میتونم خیلی راحت از پس کارام بربیام قطعا به خاطر اون ۳ ماه کارآموزی در کاموا هست.